نارضایتی

  

   

دیروز رفته بودم توو فکر که به اون شرکتی که چند وقت پیش بهم زنگ زدن بهم و نرفتم، زنگ بزنم ببینم نیرو گرفتن یا نه ؟

امروز مصمم تر شدم :|

رفتم براشون رزومه فرستادم.

توو فکرم که تاریخ قرارداد یکماهه با این شرکته تموم شد، بگم دیگه نمیام!

اصلا اون چیزی که گفته بودن و فکر میکردن نیست...

  

  

  

هـیوا ۱۱ نظر لایک ۰

تقریبا اولین!

   

    

سری های اولی که میرفتم مصاحبه و فرم پر می کردم ، توو قسمت حقوق درخواستی معمولا بالای دو میلیون تومن مینوشتم. دو تا دو و نیم میلیون تومن.

از برادرم پرسیده بودم و میگفت بگو بالای 2تومن، کم بگی فکر میکنن چیزی بلد نیستی.

وقتی جایی میگفت ما حقوقمون وزارت کاریه، میگفتم خیلی کمه و کلا قضیه منتفی میشد.

چند وقتی گذشت و دیدم اینجوری پیش برم نتیجه ای نخواهد داشت.

کم کم حقوق مد نظر رو آووردم روو یک و هفتصد ، یک و ششصد.

بازم خبری نمیشد.

این جایی که الآن مشغولم ، روز مصاحبه پرسید حقوق مد نظرت چقده ؟ گفتم یک و ششصد، گفت تقریبا وزارت کاری دیگه؟ گفتم یکم بیشتر البته.

وقتی مشغول شدم، گفتن یک هفته آزمایشی و بعدش قرارداد میبندیم باهاتون، البته از روز اول براتون حقوق وزارت کاری رد میشه!

با خودم گفتم خب احتمالا موقع قرارداد مبلغ قرارداد رو بیشتر میکنن دیگه.

زمانی که خواستن قرارداد رو تنظیم کنن، گفتن قرارداد رو یک ماهه تنظیم میکنیم بعد از اون تصمیم میگیریم که باهاتون بازم قرارداد ببنیدیم یا نه؟

وقتی قرارداد رو دادن برای امضا، دیدم حقوق وزارت کاری برای یک کارگر رو نوشتن توو قرارداد. به سرپرستمون گفتم بابا لااقل اون مبلغ مابه التفاوتی که برای مدرک لیسانس با حقوق کارگر هست رو بیارید روی قرارداد، خیر سرمون درس خوندیم و لیسانس داریم مثلا! گفت باشه من صحبت میکنم قرارداد بعدی ، اضافه کنن اونو، اما خب اینجا به نیروی تازه کار اینجا حقوق زیادی نمیدن!

 

دیروز اولین حقوقمو واریز کردن ، برای این 20روزی که رفتم سرکار.

 

قبل از اینکه مشغول بشم و در تکاپوی پیدا کردن کار بودم مدام به خودم میگفتم چرا درس خوندم ؟؟؟ و الآن با این اوضاع ِ حقوق بیشتر به این قضیه پی میبرم که اشتباه کردم درس خوندم :| :|

 

البته خب ، توو دانشگاه چیز بدرد بخوری به نظرم یادمون ندادن و حق دارن به یه نیروی تازه کار حقوق زیادی ندن.

 

تصمیم گرفته بودم وقتی رفتم سرکار، با اولین حقوقم، پدر و مادرم رو بفرستم یه سفر زیارتی.

بعدش تصمیم گرفتم یه گوسفند قربونی کنم و گوشتش رو بدم به یه خیریه.

با این تفاسیری که از حقوق گفتم، باید مرحله ایشون کنم.

یه مقداریم پول قرضم اونارم باید تسویه کنم :|

 

  

+ امروز ظهر رفتم شیرینی گرفتم به مناسبت اولین حقوق.  غروبی میخواستم برم بیرون دیدم مادرم یه حالتی داره، منتظر بودم یه چیزی بگه!

میپرسه خب چقد حقوق دادن بهت ؟ :| ینی از ظهر منتظر بودم اینو بپرسه! شک ندارم برنامه هاا ریخته برام :|:|

البته خودم مدنظرم هست یه مقداریشو بدم برای خرجای خونه.

بعدا باید از اهدافم بنویسم ! 

 

 

 

  

هـیوا ۱۳ نظر لایک ۲
از نام ما مپرسید ما را که می شناسد؟

از ما نشان مجویید ما را که می شناسد؟

هر چند در میانیم از خلق برکناریم

ما همنشین یاریم ما را که می شناسد؟
آخرین مطالب
به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم
سفرنامه مرداد 02
کانال ؟
خوشایند
تماما منفی
آنچه گذشت!
امیکرون در امیکرون!
کفشهایم کو؟
عکساشو پاره کردم نامه هاشو پاره کردم!
حال خیلی خوب!
آرشیو مطالب
مهر ۱۴۰۲ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۲ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۲ )
دی ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
> قدرت گرفته از بلاگ بیان