توو خونه ما اینجوریه که غروب ، طرف داره از گرسنگی میره توو کُما ، ولی حاضر نیست یه تکونی به خودش بده و بره یه لقمه نون و پنیر بخوره.
منتظر میشن یکی از سرکار بیاد و گشنش باشه، سفره پهن کنه تا بیان و از گشنگی نجات پیدا کنن! این مطلب رو بسط بدید به تقریبا کل اعضای خونه :|
یکی دیگه از آپشنای خونه ما اینه که به کسی پول دادی دیگه تقریبا باید قید پولتو بزنی :| به طور مثال شما میگی مودم خراب شده من مودم میخرم ولی هزینه ش رو تقسیم کنیم و همه هم استقبال میکنن اما خب به قول حافظ : "وعده دادی که شَوم مست و دو بوسَت بدهم ، وعده از حد بِشد و ما نه دو دیدیم و نه یک! "
+از کارمم بگم یکم :دی
مدیر عاملمون قبلا نظامی بوده، از اون نظامی های قبل از انقلاب و تعریفش رو از بچه ها اینطور شنیده بودم که توو برخوردهای اول و دوم ، قشنگ قهوه ایت(!) میکنه! معمولا ایران نیست . این سری اومده بود و مدیرمون از اتاقش اومد بیرون و منو صدا زد که برو آقای فلانی کارت داره! دعا دعا کردم که بتونم کمتر مورد اصابت ترکش هاش قرار بگیرم. اما در کمال ناباوری ، برگشت بهم گفت آقای فلانی تعریفتون رو زیاد شنیدیم میخواستم از نزدیک با هم بیشتر آشنا بشیم. یکم سوال پرسید که چیکارا کردی تا الآن و آخرشم گفت با توجه به تعریفهایی که ازتون شنیدیم و پیگیر بودنتون توو کار، میخوایم از این به بعد علاوه بر کارهای بخش خودتون ، نماینده ما هم باشید یه سری جاها و من بعد از اینکه از اتاق اومدم بیرون عروسی گرفته بودم :))