کفشهایم کو؟

  

 دیروز رفته بودم ماموریت ایرانخودرو که یه سری از دستگاه هاشون رو یکم تغییرات روشون انجام بدیم. 

برای اینکه یه سری اطلاعات بگیرم در مورد دستگاهه، با یکی از پرسنلشون رفتیم دفتر مسئول مربوطه!

دو تا صندلی کنارش بود و به ما تعارف کرد بشینیم و صحبت کنیم. نشستیم و من شروع کردم به سوال کردن که ناخداگاه دستم روی پاهام بود و حس کردم انگار یه پارچه ای چیزی خورد به دستم!

خیلی آروم و بدون اینکه کسی متوجه بشه با دستم چک کردم نکنه خشتکم پاره شده ؟ و بله خشتک شلوارم اصلا نفهمیده بودم چجوری پاره شده بود :| 

زودی پاهامو چسبوندم بهم که کسی متوجه نشه مثلا! حالا طرف دقیقا روبروی من بود بدون هیچ میزی و حایلی بینمون :)))

اومدم شرکت و از همکارا هی پرسیدم نخ و سوزن دارید یا نه و بالاخره توو همون شرکت دوختمش :)) 

بعد از تایم کاری میخواستم برم جایی کار داشتم.با خودم گفتم با تاکسی میرم و بعد که رفتم خونه نمازم رو میخونم! سر راه دیدم داره اذان میگه و یه مسجد سر راهم بود گفتم بذار نمازم رو اول وقت بخونم.

یاد این جمله افتادم که میگفت " ترجیح میدهم در خیابان با کفشهایم راه برم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد باشم و به کفشهایم فکر کنم!"

یکبار دیگه این مسجد رفته بودم و کفشام رو با خودم برده بودم داخل! این سری گفتم بابااا ول کن مال دنیا رو!کفشام رو گذاشتم بیرون و در کمال بیخیالی رفتم نمازم رو خوندم و وقتی میخواستم بیام بیرون دیدم که بله! کفشهام رو دزدیدن :))

یه چند دقیقه ای صبر کردم ببینم کسی با خودش اشتباهی نبرده باشه یا همینجوری پوشیده بره و زود بیاد! اما خبری نشد. زنگ زدم و قراری که گذاشته بودم رو کنسل کردم و از اون سر شهر اسنپ گرفتم با پای برهنه اومدم خونه :)))

حالا کفشا رو دو ماه نمیشد که خریدم :|

  

 + نمیدونم اینجور موقع ها باید حلال کرد مثلا طرف چیزی رو دزدیده یا نه !؟ قبلنا میگفتم بابا حتما نیاز داره که برده، یا از سر ناچاری برده با خودش! اما خداییش انصافه من رو ویلون  و بدون کفش بذاره آخه ؟ 

  

+ فونت بیان برای شمام تغییر کرده ؟؟  

  

 

هـیوا لایک ۸

نظرات  (۱۱)

mehraban 75

عجب خاطره ای بود😂😂

سلام

خوش اومدید 🌷🌷
ایشالله برای هیچ کس اتفاق نیوفته:))

Me

حلال نیست

ما خودمون هشتمون گرو نهمونه پس بریم دزدی؟

والا بخدا :)))

خیلیم منطقی بود خداییش :))

سما نویس

روم نشد بگم وِیلون رو ویولن خوندم:D

😂😂😂👌🏻👌🏻

خزان

من تاحالا تو موقعیت پارگی لباس قرار نگرفتم ولی اینقدر همیشه ازش وحشت دارم یه سوزن نخ همیشه تو کیف پولم  دارم:|

ترسم از وقتی شروع شد که پسرخالم تو بادو بارون یک ساعت یه گوشه خیابون ایستاده بود تا شوهرم بره براش یه سیوشرت ببره ببنده به کمرش تا همه نبینن کلا شلوارش از این سر(نزدیک کمر)تا اون سر  جر خورده:))

منم این دومین بارم بود:)) اولین بار توو مسجد سر نماز بودم اتفاقا :))))) با هر رکوعی که میرفتیم یه تیک از شلوارم پاره میشد و صداش میمومد! پشت سری هام کلی خندیدنا :))))))

خداروشکر این سری از جای بدی پاره نشده بود، شلوار پسرخاله شما بد پاره شده بوده :)))

خزان

بنظرم خدام دیگه تو این گرونی  میبخشه اگه به فکر کفشات باشی تو مسجد:))

درضمن....من اینجور مواقع میگم خدایا اگههههه واقعا از سر ناچاری بود و مثلا شیکمش گشنه بود حلالش...درغیر اینصورت اگه فروخت و دودش کرد جیگرش دراد اصلا نمیبخشم:))

آره والا :))

منم کلا میگفتم بیخیال اما با خودم گفتم احتمالا معتادی چیزی برده اونا رو، ولی بازم دلم براشون میسوزه اما یه کلیپ دیدم چند وقت پیش، یکم توو طرز فکرم اثر گذاشته

🌷🌷

امیر +

موقعیت اول رو در رابطه با زیپ شلوار خیلی تجربه کردم و خیلی هم دردناک بود. باید سریع میرفتم یک گوشه و درست میکردم زیپ رو ...

 

در رابطه با کفش هم که خب معمولا پلاستیکی چیز باید باشه دیگه؟ یا کمدی باید داشته باشن ... عجیبه ...

 

بله تغییر کرده .

زیب آره گاها در میره میشه باز یه کاریش کرد ، نهایت سنجاق قفلی استفاده میکنه آدم

هم کیسه داشتن هم کمد، اما کمده که کلا کلیدی نداشت ، کیسه ها هم داخل خوده مسجد گذاشته بودن :|
به خادم مسجد گفتم آقا اینا رو بذارید بیرون که مردم ببینن، میگه اینا رو میدزدن یه سریا، میرن نون میذارن داخلشون :|
🌷🌷🌷

سما نویس

ا شما ویولن میزنید؟

ویولن ؟؟؟ من ؟

چطور این سوال به ذهنتون اومد ؟ :دی

آقای سر به‍ راه

خواستی خیلی ایمان داشته باشی:))

 

اره فونتش تغییر کرده و فاصله بین کلماتش زیاد شده!

خواستم ولی گند زده شد توش :)))

خیلی بد شده 
🌷🌷

آقای سین

امتحان الهی بوده 😶

 هر موقع میرم مسجد استرس کفش ها رو دارم خدا منو ببخشه 🤦‍♂️ جهنم کفش همین که ملت پا برهنه ببین بده :/

آره تغییر کرده :(

من کلی داخل حیاط مسجد منتظر موندم، خادم مسجد ازش سوال کردم که کفشارو میبرن اینجا یا نه و میدونست کفش ندارم اما اصلااا به روی خودش نیاورد که یه کمکی کنه دمپایی چیزی بهم بده :|

برای همه پس تغییر کرده 
🌷🌷

زری ...

کیسه کفشو واسه همین دم در مسجد میذارن :))))))))

اونایی هم که نمیبرن با دمپایی میان 😂

 

بلیی فونت تغییر کرده !!

 

 

 

 

کیسه کفش ها رو گذاشته بودن داخل مسجد کنار مهر ها :| ینی باید کفشاتو همونجوری میگرفتی دستت میرفتی داخل کیسه برمیداشتی -_- اتفاقا کلی کفش بیرون بود اما انگار کفشای غریبه ها رو میبردن :))


🌷🌷

Reyhane R .

سلام.

مورد اول 😅🤦‍♀️

مورد دوم عجبا 😐 تجربه ای شد دفعه بعد یکم منطقی تر فک کنید و تصمیم بگیرید😁

+پنل من فقط فونت انگلیسیش عوض شده.

سلام 

خداروشکر بخاطر سردی هوا یه شلوار دیگه زیرش پوشیده بودم :))
آره واقعا، مال دنیا اونقدرا هم بی ارزش نیست :)))
+ پس برای همه عوض شده 
🌷🌷

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
از نام ما مپرسید ما را که می شناسد؟

از ما نشان مجویید ما را که می شناسد؟

هر چند در میانیم از خلق برکناریم

ما همنشین یاریم ما را که می شناسد؟
آخرین مطالب
به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم
سفرنامه مرداد 02
کانال ؟
خوشایند
تماما منفی
آنچه گذشت!
امیکرون در امیکرون!
کفشهایم کو؟
عکساشو پاره کردم نامه هاشو پاره کردم!
حال خیلی خوب!
آرشیو مطالب
مهر ۱۴۰۲ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۲ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۲ )
دی ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
> قدرت گرفته از بلاگ بیان