آنچه گذشت!

    

  

چهار ماهی از آخرین پستی که گذاشتم میگذره 🤦🏻‍♂️

  

خب اتفاقای زیادی افتادن و چند بار اومدم بنویسم و یه سری هم یه پست گذاشتم و بعد پاکش کردم پارسال!

مهمترین اتفاقی که افتاد این بود که برگشتم شرکت قبلی!

قضیه از این قرار بود که شرکت ایرانی نبود و یک نفر رو نمایده خودشون کرده بودن توو ایران که اونم خیلی کارا کرده بود! یه نمونه اش این بود که حقوقی که برای ما میگرفت ازش 30 40 درصد برمیداشت برای خودش -_-  و خیلی کارای دیگه! بعد ما اون موقع درخواست افزایش حقوق که داشتیم کاری نمیکردن! و خیلی کارای دیگه... 

اونا هم ساپورتشون رو از این آقا و خانوادش برداشتن و یه نفر دیگه رو نماینده و مدیرعامل دفتر ایرانشون کردن و همه اون آدمایی که توو مخی هم بودن کلا حذف شدن! نمیخام بگم من خیلی خوب بودم و این حرفا! اما همیشه کارهای سختشون رو به من میدادن و نسبت به بقیه قوی تر و بهتر بود عملکردم!

به من چند بار زنگ زدن که میای باز با هم کار کنیم و منم یه حقوق بالایی بهشون گفتم و خداروشکر حد بالاش رو قبول کردن و اواسط اسفند دوباره برگشتم.

از لحاظ حقوقی نسبت به سال گذشته حقوقم 3 برابر شده و این مبلغی که الان میگیرم رو شاید 10 15 سال دیگه هم نمیتونستم بگیرم. حتی مدیرای خیلی از شرکتا هم اینقدر نمیگیرن.

چند روز پیش شرکت کروز که بزرگترین قطعه ساز توو ایرانه رزومم رو از یکی از سایتا دیده بود و بهم زنگ زد که بیا مصاحبه!

دو نفر بودن و یکیشون اولین نفر توو ایران بود که روی یه قطعه خاص کار کرده بود و منم در حال حاضر دارم رووی اون کار میکنم. جوری جواب سوالاشون رو میدادم که وسط جواب دادن حرفم رو قطع میکردن و میگفتن کافیه ! اوکی!! رنده شون کردم !

بحث حقوق که شد مبلغ دریافتیم رو که گفتم هنگ کردن! میگفتن ما با 60 70 ساعت اضافه کاریم اینقدر نمیگیرم :)) به شوخی بهشون گفتم که میخاید صحبت کنم بیاید شرکت ما کار کنید! :))

هدفم از اینکه رفتم مصاحبه این بود که برم تجربه مصاحبم بیشتر بشه! بعد گفتم یه مبلغ بالایی هم میگم اگه گرفت که خوب میشه نگرفتم که چیزی رو از دست ندادم!

اون روز تا آخر شب خوشحال بودم که همچین شرکتی بهم اوکی دادن و من قبول نکردم.

اما کلا همون چند ساعت بود. 

  

اینا رو گفتم که بگم در حالت کلی هیچ حس خاصی ندارم و انگار نه انگار شرایطم اینقدر خوب شده ... 

نسبت به همه چی تقریبا لمس شدم انگار! چه اتفاقات خوب، چه اتفاقات بد...

  

  

هـیوا لایک ۱۲

نظرات  (۱۱)

هوپ ...

دیگه وقتشه که بنویسی. 

افرین

خداییش اصلا آدم دست و دلش به هیچ کاری نمیره 

علی رضا

عه رفتی اونور آب؟

+ هم یه کم سرم شلوغ بود و هم اتفاقایی افتاد که حال هیچی رو نداشتم. اما دیگه حالا حالاها هستم.

نه بابا :)))

تو فکرشم :)))

+ ای بابا، ایشالله خیر باشه♥

علی رضا

دیگه کم کم باید به رفتن از ایران فکر کنی.

آره واقعا و البته هستم 😒😒


+ کجایی جوان که برامون پستای فلسفی بذاری ؟ 

لیمو لیمو

به به تبریک میگم، همیشه رو ب رشد باشی و با خبر خوب اپدیت شی الهی :)

ممنون ممنون

سلامت باشی🌷🌷🙏

خزان

بنظرم انتظارت زیادی طولانی شده واسه اینه که سر شدی....لعنتی وقتی دلت یه چیزی بخواد و هی طول بکشه بهش برسی دیگه لذت بدست اوردنشم از بین میره

آره درسته 

از طرفی هم از بس هر روز داره اوضاع بدتر میشه که هرچقدرم شرایطت بهتر بشه بازم عقبی انگار :|

دکتر محیصا

خدا رو شکر که اوضاع خوبه

ممنون🌷🌷🌷

Me

به به

کلی خوشحال شدیم😎😎😎

کی رولت  خامه ای منو میدین؟🤣🤣🤣🤣

مرسی مرسی 

سلامت باشید
دیگه واقعا واجب شد رولت خامه ای رو بدم :))

.مزگت .

از یه سنی که میگذره، آدم لمس میشه.... :(
این بَده

آره واقعا، یه وقتایی یه چیزایی آرزو بودن و الآن وقتی بهشون میرسیم اصلا برامون جذابیتی نداره

خیلییی بده...

مهرآ :)

آه باید اون زمانی که فرصتشو داشتم میومدم همکارتون میشدم...الان دیگه فقط میتونم حسرتشو بخورم:))))))

لگد به آیندت زدی دختر :)))

آقای سر به‍ راه

شیررره حاجی... رنده رو خوب آمدی حال کردم:)

 

اینکه خبر موفقیت وبلاگی هارو بشنوم خوشحال میشم جدا, ان شاالله بقیه موانع رو هم همینجور رنده کنید:))

خداییش ترکوندم با جوابام :))


قربانت سلامت باشی
شمام همینطور🌷❤️❤️

Reyhane R

سلام.

ورودتون رو به گروه بچه مایه دار ها تبریک میگم 😁✌

پس واسه همینه که دیگه نمینویسین؟

ما نود و شش درصدیا رو نزارید کنار 😏✋

سلام

طوری که شما تبریک گفتید فکر کردم وارد جمع شما شدم 😅😁
نه باباا
یه مقدار مشغله زیاد و بی حوصلگی دامن زد به ننوشتنه!
نفرمایید نفرمایید😁
 🌷 🌷

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
از نام ما مپرسید ما را که می شناسد؟

از ما نشان مجویید ما را که می شناسد؟

هر چند در میانیم از خلق برکناریم

ما همنشین یاریم ما را که می شناسد؟
آخرین مطالب
به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم
سفرنامه مرداد 02
کانال ؟
خوشایند
تماما منفی
آنچه گذشت!
امیکرون در امیکرون!
کفشهایم کو؟
عکساشو پاره کردم نامه هاشو پاره کردم!
حال خیلی خوب!
آرشیو مطالب
مهر ۱۴۰۲ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۲ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۲ )
دی ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
> قدرت گرفته از بلاگ بیان