یه کلاسی ثبت نام کردم، اکثر کسایی که میان میگن اومدیم مدرکشو بگیریم از ایران بریم :|
دوره قبلی امروز امتحان داشتن ، استادمون میگفت اینا همه میخوان برن از ایران!
دو نفر از کساییم که میان بازنشسته ان، یکیشون خودش ماهی 3تومن حقوق میگیره، خانومش هم شاغله، بعد میگه حقوقمون کافی نیست، میخوام یاد بگیرم برم پیش داداشم کانادا با هم اونجا کار کنیم :|
امروز بالاخره درسای دانشگاه به یه دردی خوردن و چیزایی که میگفتن رو بلد بودم و حتی به بقیه هم یاد میدادم.
توو دانشگاه به بچه هایی که دوره های فنی رفته بودن غبطه میخوردم امروز یکم اعتماد به نفسم بالاتر رفت!
تنها مشکلی که هست اینه که یکی از همکلاسیا متأسفانه خونشون نزدیک خونه ماست و مجبورم موقع برگشت تحملش کنم از بس حرف میزنه :| یکی دو روزه با ماشین میرم و با خودم میارمش، توو فکرم چند روز دیگه که با ماشین نرفتم چجوری بپیچونمش!
نظرات (۶)