دو راهی هااااا

  

 

در طول هفته گذشته، که گذشت،پنج تا شرکت زنگ زدن و رفتم مصاحبه.

یکیشون فردای همون روزی که رفتم زنگ زد و گفت آقا بیا قرارداد ببندیم باهاتون و یکم لفتش دادم که فکرامو کنم.البته یه جلسه ملاقات با مدیر عاملشون گذاشتن و تقریبا صحبتامون رو کردیم.

اون شرکتی که توو پست قبل نوشتم یه روز زنگ زدن و میخواستن تلفنی سوال کنن و منم جایی مراسم بود و نتونستم باهاشون صحبت کنم و گفتن دوباره زنگ میزنیم و هنوز نزنگیدن.

امروز دیگه رفتم شرکتی که مشغول بودم استعفا دادم و تسویه حساب کردم باهاشون. دیگه واقعا اعصابم نمیکشید اونجا بمونم.

جدا از بحث حقوق پایینش، جایی برای پیشرفت نداشت و مدام بخشایی که بودم رو عوض میکردن و این آزار دهنده بود.

از لحاظ مدیریتی هم واقعا افتضاح بود!

میخواستم حسابی بشورمشون ولی خب گفتم بذار با خوبی و خوشی برم از اون مجموعه.

تنها آپشن خوبی که داشت نزدیکیش بود، حدود نیم ساعت راه بود تا خونه اگه با ماشین شخصی میرفتم!

 

تا قبل از ظهر کارامو کردم و ظهر خونه بودم که یکی دیگه از شرکتایی که رفته بودم زنگ زدن که فردا بیا قرارداد ببندیم و صحبت نهایی رو کنیم.

حالا من موندم و گزینه های روی میز که کدومو انتخاب کنم؟!

همیشه از دو راهی و انتخاب بین چند تا چیز متنفر بودم و هستم و همیشه هم توو جاهای مهم زندگی این اتفاق برام افتاده! 

مثل زمان دانشگاه و انتخاب شهر دانشجویی و ...

 

هر دو کار تهرانن!

اولیه از لحاظ حقوقی خیلی بهتره اما خب چیزی به عنوان اضافه کاری نداره و اگه کاری باشه باید بمونی و انجام بدی و جزو همون حقوقی که در نظر گرفتن میشه ، حالا هر چند ساعتم طول بکشه فرقی نداره! 

اما دومی یکم مسیرش خوب نیست و حقوقشم نسبت به اون یکی پایین تره و کار توو بخش تولیده و علاقه ای به کار توو بخش تولید ندارم.

 

نمیدونم چه حکمتیه وقتی دنبال کار میگردی نیست وقتیم پیدا میشه چندتایی با هم میان سراغت :|

ولی خب برام جالبم بود خداروشکر در طول یک هفته تونستم یه کار دیگه پیدا کنم.

 

 امیدوارم خدا کمک کنه و بتونم انتخاب درستی کنم.

 

 + یه آقای تقریبا میانسالی همکارمون بود، اونم اصلا خوشش نمیومد از شرکت و شرایطش، اونم میگفت منم دنبال کار جای دیگه ایم، از وقتی بهش گفته بودم دنبال کارم که از اینجا برم، بنده خدا در طول روز میومد میگفت فلان جا دیدم آگهی زده بودن الکترونیک میخواناا. امروزم که رفتم باهاش خداحافظی کنم گفت اتفاقا میخواستم یه ایمیل برات بفرستم رزومه بفرستی براشون. خیلی مرد گلی بود.

  

 + یکی دیگه از همکارا یه نصیحت خوبی کرد، گفت هرجا خواستی بری برو ببین اونی که چند سال بوده چه جایگاهی داشته و الآن چه جایگاهی داره؟! مثل اینجا نباشه که یکی که تازه میاد با اونی که 10ساله داره اینجا کار میکنه یکی باشن!

 

 

هـیوا لایک ۹

نظرات  (۷)

فاطمه ...
ان شاء الله موفق میشید عالی و محکم قدم هاتون رو بردارید توکل به خدا :) 

ممنون

سلامت باشید
به قول اون آقاهه الخیر خیرٌ :))
:گل

.فاطمه .
منم تو شرایط کاری دو دل شدم.
اولی رو دوست دارم ، با حقوق پایینتر و مسیر راحتتر، شرایط سختتر
دومی رو دوست ندارم، حقوق بیشتر ، مسیر پرهزینه تر ، شرایط راحتتر
احتمالا اولی رو انتخاب کنم.دوست داشتن مهمتره به گمونم.

حالا  تو خواستگاری این شرایط بیشتر پیش میاد :/
نمیان، نمیان ، وقتی میان چن تایی باهم میان ...
شاید 4 بار این اتفاق افتاده

چرا زندگی اینطوریه؟!

قطعا دوست داشتن مهم تره

اینکه آدم توو محیط کارش آرامش روانی داشته باشه قطعا باعث پیشرفتش میشه و سختی های کار براش قابل تحمل میشه، اما اگه حقوق بالا باشه اما آرامش نداشته باشی اصلا خوب نیست
یه دفه شیر فلکه ها باز میشه گویا :|
چرا وقعا ؟ حتما باید از صرافت بیوفتیم بعد ؟؟؟

bahar :)
داداش منم مشکلو داشت
یه مدت بیکار بود 
وقتی رفت سر کار چند تا کار پیدا شد 
اصن یه وضعی بود 😁

چرا واقعا اینجوریه ؟ :|

هیچی چی سر وقتش اتفاق نمیوفته :|

فاطمه م_
چه حرف خوبی زده همکارتون.
موفق باشید تو انتخاب کار جدید :)

دقیقا

ممنونم
سبز باشید :گل

هیوا جعفری
ایول همینشم خیلی خوبه، مشخصه که صرکت اولی رو باید انتخاب کنین

ممنون

آره اولی انتخاب شد تا ببینیم خدا چی میخواد
:گل

یک مرد!
اون پی نوشت آخری رو باید با آب طلا نوشت!
@£ ¡€£
به نظرم بهتره برید محیط رو ببینید و نصیحت همکارتون رو گوش کنید. 
و در آخر حس میکنم با مورد اول راحتید چون سختی های دومی زیاد بود.
امیدوارم انتخاب خوبی داشته باشید.

شما چقد ماشالله اسم عوض میکنید :))

یکیشون که دفترشون شرق تهران بود و محیط کاریشون شهریار بود و امکانش نبود،
اولیو انتخاب کردم منم.
ممنونم :گل

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
از نام ما مپرسید ما را که می شناسد؟

از ما نشان مجویید ما را که می شناسد؟

هر چند در میانیم از خلق برکناریم

ما همنشین یاریم ما را که می شناسد؟
آخرین مطالب
به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم
سفرنامه مرداد 02
کانال ؟
خوشایند
تماما منفی
آنچه گذشت!
امیکرون در امیکرون!
کفشهایم کو؟
عکساشو پاره کردم نامه هاشو پاره کردم!
حال خیلی خوب!
آرشیو مطالب
مهر ۱۴۰۲ ( ۱ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۰ ( ۲ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۱ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۲ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۲ )
دی ۱۳۹۹ ( ۱ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۲ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۲ )
دی ۱۳۹۸ ( ۴ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۲ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۲ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۲ )
دی ۱۳۹۷ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۵ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۳ )
> قدرت گرفته از بلاگ بیان