شرکتهای خودرو سازی هرسال دهه آخر مرداد رو میرن تعطیلات تابستونی. ما هم که با خودرو سازا کار میکنیم از اول مرداد برنامه ریخته بودم که برم مسافرت و یه 10 روزی استراحت کنم.
تا اینکه رسیدیم به 21 مرداد و هی منتظر بودیم بگن برید واسه خودتون ده دوازده روز عشق و حال کنید و هیچ خبری از تعطیلی نبود :|
ایام عید قربان بود و آخر هفته فقط چهارشنبه روز کاری بود و افتاده بود بین دو تا تعطیلی، همکارا یکی دو تاشون یک روز قبل از عید رو مرخصی گرفتن تا شنبه . منم که دیدم اینجوریه گفتم بذار مرخصیامو نگه دارم شاید قسمت شد اربعین رفتم کربلا!
مدیرمون دیده بود اینجوریه و منم تا آخرین لحظه سنگر رو حفظ میکنم روز 2 شنبه گفت برو مرخصی برا خودت و شنبه هم اصن نمیخواد بیای و برات مرخصی تشویقی رد میکنیم :))
اما خب توو اون چند روزی که مرخصی بودم،مادرم بنده خدا کمر درد شدیدی گرفته بود و اونو بردم دکتر و عکس و آزمایشگاه و این داستانا که آخرشم مشخص شد چند تا از دیسکاش زده بیرون و یکیشون کلا نابود شده و باید استراحت مطلق کنه فعلا.
از اون طرف کلاس زبان رو بالاخره ثبت نام کردم و یک روز در میون کلاس دارم و تایمش رو آخر وقت انتخاب کردم ساعت 8.5 تا 10 شب :|
اینقدر روزا بی برکت شدن که هرچقدر برنامه ریزی میکنی برای روزات به خیلی از کارات نمیرسی!
هفته پیش هم که بازم درگیر دکتر بودیم یا مادر رو می بردم آزمایشگاه ، یا یکی از افراد خونه حالش بد بود و میبردمش درمانگاه.
دیگه آخرشم هم گریبان خودم رو گرفت و از دیروز حال خودم بد شد و امروز رو نتونستم برم سرکار اصلا.
اینقدر این دو هفته میخواستم بنویسم و نشده که کلا یادم رفت چیا میخواستم بنویسم و این همه درهم برهم نوشتم!
شکر خدا را که در پناه حسینم...
نظرات (۱۲)